English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7700 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
music stool U کرسی پیانو زنان
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
cathedra U کرسی
departments U کرسی
department U کرسی
lepus U کرسی الجوزاء
bar stool U کرسی میکده
cassiopeia U خداوند کرسی
benches U بر کرسی نشستن
podium U پایه کرسی
podiums U پایه کرسی
pulpits U کرسی خطابه
leporis U کرسی الجوزاء
bench U بر کرسی نشستن
sleeper wall U دیوار کرسی
pulpit U کرسی خطابه
seater U کرسی نشین
curule chair U کرسی عاج
rostrums U کرسی خطابه
rostra U کرسی خطابه
rostrum U کرسی خطابه
anvils U اهنین کرسی
anvil U اهنین کرسی
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
bars U کرسی خطابه وکلا
leporis U عرش کرسی الجبار
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chair U کرسی استادی در دانشگاه
gestatoraial chair U کرسی حامل پاپ
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
bar U کرسی خطابه وکلا
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
lepus U عرش کرسی الجبار
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
bench U کرسی قضاوت جای ویژه
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
benches U کرسی قضاوت جای ویژه
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
rostral U وابسته به منبر یا کرسی خطابه
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
To carry ones point. To have ones way. U حرف خود را به کرسی نشاندن ( پیش بردن )
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
soaks U غوطه
soak U غوطه
adrift <adj.> U غوطه ور
plunge U غوطه
dips U غوطه
plunges U غوطه
plunged U غوطه
floating U غوطه ور
dip U غوطه
ducker U غوطه زن
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
womenfolk U زنان
applaudingly U کف زنان
fair sex U زنان
feminine U زنان
womankind U زنان
soak U غوطه دادن
skirter U غوطه زدن
dive U غوطه خوردن
soaks U غوطه وری
soak U غوطه وری
immersion vibrator U لرزاننده غوطه ور
dip U غوطه دادن
plunge U غوطه خوردن
dips U غوطه دادن
immersion thermometer U دماسنج غوطه ور
immergence U غوطه ورسازی
immerge U غوطه دادن
dunk U غوطه دادن
dunked U غوطه دادن
dunking U غوطه دادن
dunks U غوطه دادن
dived U غوطه خوردن
buoyant mine U مین غوطه ور
immersion heater U اب گرم کن غوطه ور
immersion heater U گرمکن غوطه ور
immersion heaters U اب گرم کن غوطه ور
immersion heaters U گرمکن غوطه ور
plunge U غوطه ور شدن
plunges U غوطه ور شدن
submerse U غوطه دادن
submers U غوطه ورساختن
submergible U غوطه ور کردنی
submergence U غوطه وری
immersing U غوطه دادن
immerses U غوطه دادن
immersion U غوطه وری
immerse U غوطه دادن
plunges U غوطه خوردن
immersed U غوطه دادن
submerging U غوطه ورساختن
submerges U غوطه ورساختن
submerged U غوطه ورساختن
submerge U غوطه ورساختن
suspended load U مواد غوطه ور
plunged U غوطه خوردن
plunged U غوطه ور شدن
overwhelms U غوطه ورساختن
overwhelmed U غوطه ورساختن
overwhelm U غوطه ورساختن
immersion U غوطه ور شدن
float into position U غوطه ور شدن
soaks U غوطه دادن
wallows U در گل و لای غوطه خوردن
plungers U شناور کاربوراتور غوطه ور
wallowing U در گل و لای غوطه خوردن
submersible U قابل غوطه وری
abysm U غوطه ورساختن مغاک
bouquet mine U مین سطلی غوطه ور
dap U غوطه دادن شستشودادن
overwhelmed with reflection U غوطه وردر فکر
abyss U غوطه ورساختن مغاک
souse U دراب غوطه ورشدن
plunger U شناور کاربوراتور غوطه ور
wallowed U در گل و لای غوطه خوردن
abysses U غوطه ورساختن مغاک
snagline mine U مین باشاخک غوطه ور
submerged arc welding U جوش قوسی غوطه ور
wallow U در گل و لای غوطه خوردن
dipneedle circuit U مدارمغناطیسی مین غوطه ور
submersible U غوطه ور شناور زیرابی
duck U اردک ماده غوطه
ducked U اردک ماده غوطه
ducks U اردک ماده غوطه
duckings U اردک ماده غوطه
when will women have the vote? U زنان کی حق رای
womanish U مربوط به زن یا زنان
boxers U مشت زنان
women's army corps U ارتش زنان
pantingly U نفس زنان
petticoats rule U تسلط زنان
uneven parallel bars U پارالل زنان
womanly U در خور زنان
the female sex U زنان ودختران
womankind U گروه زنان
menses U قاعدگی زنان
feminicide U قتل زنان
asymetrical bars U پارالل زنان
menstruation U قاعدگی در زنان
vauntingly U لاف زنان
women's dres U جامه زنان
wifely U درخور زنان
mutch U زنان وکودکان
womenfolk U جماعت زنان
hirsutism U نابجارویی مو در زنان
boastingly U لاف زنان
gaspingly U نفس زنان
period U قاعده زنان
periods U قاعده زنان
reelingly U چرخ زنان
feminity U طبقه زنان
gyringly U چرخ زنان
gynocracy U حکومت زنان
gynecology U پزشکی زنان
gynecocracy U حکومت زنان
gynaecocracy U حکومت زنان
flutteringly U پروبال زنان
catamenia U قاعدگی زنان
beauty U زنان زیبا
plume U پر کلاه زنان تل
beauties U زنان زیبا
evadingly U طفره زنان
plumes U پر کلاه زنان تل
demimonde U زنان هرزه
greensickness U کم خونی زنان
to bathe in blood U درخون غوطه خوردن یا اغشتن
ducker U غوطه خور مرغابی گیر
dip U تعمید دادن غوطه ور شدن
To wallow in vice . U درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
dips U تعمید دادن غوطه ور شدن
engulfed U غرق کردن در غوطه ورساختن
to go a mucker on or over U در کاری یا چیزی غوطه ورشدن
engulfs U غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfing U غرق کردن در غوطه ورساختن
engulf U غرق کردن در غوطه ورساختن
demerse U زیراب کردن غوطه دادن
Recent search history Forum search
2New Format
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1می خواستم دو جمله زیر را ترجمه کنید
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1What's on your mind
1cartridge
1Let slip package
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com